تحولات منطقه

دور و بر محمود استاد محمد پر از جوان بود. گرچه انگار خود او از دل تاریخ آمده بود. سلیقه هنری این جوانان اتفاقا به سلیقه تئاتری استادمحمد کمترین شباهتی نداشت اما دوستی‌شان معمولا فراتر از اینها بود.

مردی بود از دل توده و از محله‌های پایین شهر/ او خودِ تئاتر بود
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، امروز، سوم مرداد ماه دهمین سالروز درگذشت محمود استادمحمد است، نمایشنامه‌نویس، بازیگر و کارگردانی که جایگاهی غیر قابل انکار در هنر نمایشی کشورمان دارد.

علی شمس یکی از همان جوانانی است که با استادمحمد رابطه نزدیکی داشته و پیش از این هم با اجرای نمایش «مخاطب خاص» درباره بخشی از زندگی حمید سمندریان توجه خود را به زندگی هنرمندان، نشان داده است.

او همزمان با دهمین سالروز درگذشت استادمحمد و در پاسخ به این پرسش که چرا نمایشی را درباره این هنرمند نساخته است، می‌گوید: درباره نمایش «مخاطب خاص»، یک ایده اجرایی وجود داشت که رستوران بود. هنرمندی مانند حمید سمندریان که اجازه کار در تئاتر نداشته، به ناچار رستورانی راه‌اندازی می‌کند. در نمایش «مخاطب خاص» وقتی درباره سمندریان صحبت کردم، قدر مطلق درباره رکن‌الدین خسروی، بهرام بیضایی، محمود استادمحمد و ... هم حرف زده‌ام. درباره افرادی که سهم ارزشمندی در تئاتر و بر گردن نسل ما که بعد از آنان به دنیا آمده‌ایم، دارند.

این نمایشنامه‌نویس با اشاره به تفاوت سلیقه تئاتری محمود استادمحمد و حمید سمندریان اضافه می‌کند: قدر مسلم اینکه سلیقه و ذائقه تئاتریکال سمندریان به سلیقه تئاتری محمود استادمحمد کمترین شباهتی نداشت ولی آیا می‌توان گفت آثار کدام یک از این دو تئاترتر است یا اصلا می‌توان تئاترهای این دو هنرمند را با یکدیگر مقایسه کرد؟ هر یک میخ از آنان میخ سترگ دانشی بودند که خود را بر دیوار سفید تاریخ تئاتر این کشور کوبیده‌اند. بنابراین حمید سمندریان برای من استعاره‌ای از نخبگان نادیده انگاشته شده این کشور بود که در «مخاطب خاص» به آنان پرداختم.



شمس که دوستی نزدیکی با استادمحمد داشته است، در ادامه از ویژگی‌های اخلاقی او چنین می‌گوید:  مردی بود آمده از دل توده و از محله‌های پایین شهر. آدمی با غرور، بیگانه. با تفرعن، بیگانه، آدمی دوستدار کمک کردن به همنوع خود یعنی تمام آنچه از صفات نیک انسانی می‌توان برشمرد، در محمود استادمحمد در مجموع می‌دیدم. یک انسان سلیم‌النفسِ خاکیِ وارسته باسوادِ زبان بلد درجه یک که کیفیت ‌هنرش را تاریخ تئاتر مشخص می‌کند. ولی ورای همه اینها تئاتری بودن او برای من نه در آثارش بلکه در خود او تجلی پیدا می‌کند.

شمس در توضیح بیشتر این نکته می‌افزاید: محمود استادمحمد نه به واسطه تئاترهایی که اجرا کرد یا بازی‌هایش یا نمایشنامه‌هایی که نوشت بلکه به واسطه زیستش، تئاتری بود. خود او تئاتر بود. آدمی بود که جهان را از دریچه تئاتر و هنر اجرا می‌نگریست و این بود که محمود استاد محمد را برای نسل من نسبت به پیشکسوتانی که پیش‌تر از ما قدم به صحنه گذاشتند، متمایز می‌کرد.

او در پاسخ به این پرسش که چرا در بزرگداشت شخصیت‌های کشورمان کمتر به سمت تئاتر پرتره می‌رویم در حالیکه این گونه اشخاص می‌توانند بهانه‌ای باشند برای واکاوی بخشی از تاریخ، چنین می‌گوید: قطعا هر آدم بزرگی حتی کسی که یک زندگی بدون هیجان داشته باشد، می‌تواند به یک پرتره هنری شود؛ زیرا وقتی زیست تو به هنرت تبدیل می‌شود و بدنت که تو با آن جهان را درک می‌کنی، به آن هنر بدل می‌شود، به راحتی می‌تواند به عنوان مدخلی برای ورود به یک پرتره باشد ولی مسائل مختلفی سبب می‌شود که کمتر رغبتی برای انجام این کار وجود داشته باشد.

این مدرس تئاتر از زندگی پر فراز و نشیب تعدادی از هنرمندان این رشته نیز صحبت می‌کند: تصور کنید پرتره کسانی مانند عباس نعلبندیان، یا استادمحمد یا سارنگ یا نوشین و ... چگونه خواهد بود! تمام اینها زندگی عجیب و غریب و پر فراز و نشیب و  زیست‌های بسیار دراماتیکی داشته‌اند و می‌توان درباره آنان نوشت و کار کرد. حتی زندگی کسی مانند علی نصیریان به عنوان یک بازیگر ابر برجسته در تاریخ تئاتر ایران که یکی از ستون‌های محکم نمایشنامه‌نویسی و بازیگری در تئاتر کشور است.

او درباره محدودیت هنرمندان برای اجرای آثار پرتره توضیح می‌دهد: با وجود جذابیت‌هایی که در این زمینه وجود دارد، ممکن است مدخل‌های ورود با سیاست‌های جاری هماهنگ نباشد. بنابراین هنرمند ناچار است از بسیاری موارد عبور کند یا به آن نپردازد. این مدخل ورود و زاویه‌ای که باید از آن به آرتیست نگاه کرد، مهم‌ترین امر ساخت پرتره است. کمااینکه اگر پرتره‌هایی را که در دنیا ساخته شده، نگاه کنید، متوجه می‌شوید که عموما زوایای دید سازنده، نقاط مهجور و تنش‌زا را مد نظر قرار می‌دهد. چون قرار نیست ویکی‌پدیا یا یک بیوگرافی شخصی یک خطی بنویسند.

شمس خاطرنشان می‌کند: از سوی دیگر نباید فراموش کنیم امر دراماتیک و امر اجرایی کردن پدیده‌ها در ساخت پرتره ممکن است به واسطه تنش‌زا بودنِ زیستِ آدم‌ها و باید و نبایدهای حاکم، دستخوش حذف شود و لاجرم شما از آن بگذرید. بنابراین وقتی در این فضا با تنگنا رو به رو هستید، یک بیوگرافی کلی و خطی و بی‌آسیب و بی حاشیه دست‌تان را می‌گیرد و این چیزی نیست که به واسطه آن بخواهیم یک اثر هنری خلق کنیم.

او در ادامه چند نمونه از فراز و فرودهای زندگی محمود استاد محمد را مثال می‌زند و می‌گوید: اگر بخواهید در فضای مستند کار کنید، به هیچ عنوان به آرشیوهای صدا و سیما و گزارش‌هایی که آن زمان از نمایش «شهر قصه» و پشت صحنه آن ساخته شده، دسترسی ندارید. یعنی با محدودیتی مواجه هستید که مدام سعی دارد به شما یادآوری کند که گذشته را باید فراموش کرد. اتفاقا یکی از مزایای پرتره این است که آرتیست با چه نگاهی و در چه زوایایی با جهان رو به رو می‌شده و این چیزی نیست که مطلوب مدیران باشد.

محمود استادمحمد با وجود عمر نه چندان بلند خود اما نمایشنامه‌هایی همچون «آسید کاظم»، «شب بیست و یکم»، «قصص‌القصر»، «آنها مامور اعدام خود هستند»، «خونیان و خوزیان»، «سیری محتوم»، «چهل پله تا مرگ»، «عکس یادگاری»، «سپنج رنج و شکنج»، «دیوان تئاترال»، «تهرن» و ... را در تئاتر ایران از خود ثبت کرده است.

انتهای پیام/

منبع: ایسنا

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.